کرمی: باید مانع حذف ایران از ژئوپولیتیک جدید جهان شویم
کرمی: باید مانع حذف ایران از ژئوپولیتیک جدید جهان شویم
پیام کاسپین | استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران با اشاره به اینکه پس از این جنگ، حدود قدرت منطقه‌ای ایران به‌مراتب شفاف‌تر شده است، گفت: «نگرانی اصلی در سطح منطقه‌ای این است که متاسفانه ایران در حال حذف شدن از ژئوپولیتیک جدید جهان است. ژئوپولیتیک جدید دیگر آن ساختار فضایی، مکانی موزاییکی گذشته نیست، بلکه فضای جریانی است که بحث حضور در زنجیره‌های تامین، تولید، انتقال در آن بسیار مهم است.»

پرینت خبر
پیام کاسپین | استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران با اشاره به اینکه پس از این جنگ، حدود قدرت منطقه‌ای ایران به‌مراتب شفاف‌تر شده است، گفت: «نگرانی اصلی در سطح منطقه‌ای این است که متاسفانه ایران در حال حذف شدن از ژئوپولیتیک جدید جهان است. ژئوپولیتیک جدید دیگر آن ساختار فضایی، مکانی موزاییکی گذشته نیست، بلکه فضای جریانی است که بحث حضور در زنجیره‌های تامین، تولید، انتقال در آن بسیار مهم است.»

جهانگیر کرمی استاد دانشگاه تهران در چهارمین همایش بین‌المللی مطالعات ایران معاصر درباره «ایران و جهان پس از جنگ ۱۲ روزه» به بیان دیدگاه‌های خود درباره جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران پرداخت. مشروح سخنرانی این استاد دانشگاه را در ادامه می‌خوانید.

موازنه جدیدی در منطقه در حال شکل‌گیری است که ایران باید خود را بر اساس این موازنه جدید تنظیم کند

این جنگ نشان داد که نوعی موازنه آسیب‌پذیری میان ایران و اسرائیل وجود دارد و که هیچ‌یک از دو طرف آن‌قدر قدرت ندارند که بتوانند دیگری را به‌طور کامل حذف یا از دور خارج کنند. از یک سو، بازدارندگی ایران در این داستان شکست خورد و سرمایه‌گذاری‌هایی که بر روی بازدارندگی در برابر خطر اسرائیل انجام شده بود، به دلایل روشن نتوانست عمل کند. از سوی دیگر، طرح اسرائیل برای براندازی جمهوری اسلامی ایران که طرحی پیچیده بود نیز شکست خورد و به جایی نرسید.

اینکه آمریکا درخواست آتش‌بس کرد و هر دو طرف بلافاصله و بدون هیچ شرط و شروطی آن را پذیرفتند، این موازنه آسیب‌پذیری میان طرفین را به خوبی نشان می‌دهد. اما شاید سخت‌ترین وجه نتیجه این جنگ آن است که جمهوری اسلامی ایران، که قبلا فقط در در سایه تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا می‌زیست، اکنون با تحریم‌های بین‌المللی نیز مواجه شده است. افزون بر این، خطر جنگ همچنان بر سر کشور ما سایه افکنده و آینده‌ای نامعلوم ایجاد کرده است. این وضعیت خطرها و دشواری‌های متعددی به همراه دارد، از محدود شدن سرمایه‌گذاری خارجی و تا حدودی سرمایه‌گذاری داخلی گرفته تا تضعیف امید به آینده. این‌ها پیامدهایی است که این جنگ، به نظر من، به ایجاد کرده و درباره هر یک می‌توان به‌تفصیل بحث کرد.

کرمی: باید مانع از حذف ایران از ژئوپولیتیک جدید جهان شویم

در سطح منطقه‌ای نیز باید گفت متاسفانه متحدان ایران تضعیف شده‌اند؛ این واقعیتی تلخ است. ایران ضعیف بعد از این جنگ و تحولات هفتم اکتبر، در منطقه با پذیرش بیشتری روبه‌رو شده است. تا پیش از این، کشورهای منطقه به طور مشخص عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کشورهای حوزه عربی و همچنین ترکیه نسبت به قدرت منطقه‌ای ایران نگران بودند و ابزارهای قدرت منطقه‌ای تقریبا همه این‌ها را به نوعی آزار می‌داد ولی ایران امروز برای آن‌ها این خطر را ندارد و در نتیجه، امکان تعامل با کشورهای منطقه خیلی افزایش یافته و امکان جدی برای ایران است. به نظر می‌رسد یک موازنه جدیدی در حال شکل‌گیری است که ایران باید خود را بر اساس این موازنه جدید تنظیم کند. نکته مهم، به نظر من، این است که شاید حدود بازیگری برای ایران روشن‌تر شده است. ایران همواره از ظرفیت داخلی و منطقه‌ای بزرگی برخوردار بوده است. حتی پیش از شکل‌گیری جمهوری اسلامی، در دوران پهلوی نیز ایران با حدود هفت کشور منطقه، از شمال آفریقا تا جنوب آسیا، ارتباطات گسترده‌ای داشت و در برخی از آن نیروی نظامی و متحدان منطقه‌ای داشت. در آن زمان شکل نیابتی‌ها فرق می‌کرد برای مثال نیروهای بارزانی گروه نیابتی شاه بودند.

آنچه باعث شد ایران به قدرت بزرگ منطقه‌ای تبدیل شد، به نظر من، بیش از هر چیز نتیجه اقدامات ایالات متحده پس از حوادث یازدهم سپتامبر بود. آمریکا با زدن طالبان و صدام، دست ایران را به‌ویژه در حوزه خاورمیانه عربی باز کرد و این امکان و ظرفیت‌های بالقوه‌ای که پیش‌تر وجود داشتند، بالفعل شدند. اما اکنون به نظر می‌رسد به این وضعیت تا حد زیادی پایان داده شده است. چرا که هر یک از نیروها امروز باید به فکر حفظ خود باشند و دیگر آنقدر قدرت ندارند که بتوانند یک هم‌افزایی جدی برای ایران داشته باشند. ما باید بپذیریم که خاورمیانه نمی‌تواند قدرت منطقه‌ای بزرگ داشته باشد. این همان نکته‌ای است که «بری بوزان»، استاد برجسته انگلیسی و از نظریه‌پردازان مکتب کپنهاگ، نیز بر آن تاکید دارد. او می‌گوید در خاورمیانه، هرگاه قدرت بزرگی خواسته ظهور کند، کشورهای غربی یا از درون آن را به چالش طلبیدند یا بین ‌کشورها جنگ به راه می‌اندازند و یا اگر هیچ‌یک کارساز نبود، خود این قدرت را زده‌اند.

جنگ دوازده روزه حدود قدرت منطقه‌ای و حمایت جهانی را نشان داد

حدود قدرت منطقه‌ای در خاورمیانه موضوع مهمی است که پس از این جنگ به نظر من برای ایران روشن‌تر شده است. نگرانی اصلی در سطح منطقه‌ای این است که متاسفانه ایران در حال حذف شدن از ژئوپولیتیک جدید است. ژئوپولیتیک جدید دیگر آن ژئوپولیتیک، فضایی، مکانی موزاییکی گذشته نیست، بلکه ژئوپولیتیک فضای جریانی است که بحث حضور در زنجیره‌های تامین، تولید، انتقال، فروش و شبکه‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی است که متاسفانه روندهای موجود نشان می‌دهد که چشم‌انداز روشنی برای این موضوع وجود ندارد. در سطح جهانی نیز، به نظر من، این جنگ موجب تثبیت وضعیت «یک چندقطبی» جهانی شد و نشان داد که آمریکا همچنان می‌تواند یک قدرت بزرگی باشد و اقدامات خود را پیش ببرد بدون اینکه با چالشی بزرگ از سوی قدرت‌های بزرگ روبرو شود. بازی متفاوتی از سوی قدرت‌ها ایجاد شد که درک آن برای ما بسیار مهم است و مفهوم تنهایی استراتژیک ایران را نشان داد.

حدود حمایت روسیه و چین نیز در جریان این تحولات، معلوم شد که در حد بیانیه و حتی بیانیه‌های دو پهلو بود. اگر اظهارات شخص آقای پوتین و مقامات چین را دنبال کنید؛ مشخص می‌شود که دو پهلو بود. حدود حمایت بین‌المللی و حدود سیاست شرقی روشن شد. سیاست شرقی در ایران مدعیان خیلی جدی دارد اما متاسفانه در مقاطع حساس، خیلی خطرناک بوده است. شش قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، بدون رأی مثبت چین و روسیه، امکان تصویب نداشتند، بااین‌حال، هر شش قطعنامه این رای را گرفتند. حتی حدود حمایت جنوب جهانی هم برای ایران معلوم شد. درست است که نزدیک به ۱۲۰ کشور تجاوز اسرائیل را محکوم کردند اما فراتر از این اقدام خاصی صورت نگرفت شاید تندترین حمایت‌ها از سوی پاکستان بود اما آن هم حدود خود را داشت و در همان زمان و یک ماه بعد فرمانده کل ارتش پاکستان دو بار با رئیس‌جمهور آمریکا دیدار کرد؛ این امر نشان می‌دهد که حتی پاکستان نیز در حمایت از ایران محدودیت‌های جدی دارد. به نظر من، این‌ها از مهم‌ترین نکاتی است که محصول این جنگ هستند. اگر بتوانیم از این تجربیات خوب درس بگیریم، می‌توانیم در مسیر پیش رو در پنج تا ده سال آینده تصویر روشن‌تر از جایگاه خود داشته باشیم. اما این امر مستلزم بازاندیشی در اهداف و شعارهایی است که دنبال می‌کنیم. اگر چنین بازاندیشی صورت نگیرد، ممکن است آینده‌ای پرخطر برای کشور وجود داشته باشد.

مهمترین دستور کار در داخل کشور باید بازسازی رابطه دولت و ملت باشد

امیدوارم نگاه من واقعاً بدبینانه باشد و آرزو می‌کنم که بدبینی من غلط باشد اما متاسفانه آمارهای سال ۱۳۸۳ که در سند چشم‌انداز نوشته شد تا سال ۱۴۰۴ برای بیست سال، وقتی با آمارهای کشورهای اطراف مانند ترکیه، عربستان و امارات با وضعیت امروز ایران مقایسه می‌کنیم، نشان می‌دهد که تقریبا عموم اقتصادهای کشورهای منطقه سه برابر شده است اما اقتصاد ایران نسبت به آن زمان تغییر چندانی نداشته و حتی در بسیاری از شاخص‌ها، متاسفانه با افت نیز مواجه بوده است. این موضوع باعث می‌شود نگاه به آینده کمی تلخ شود.

به نظر من، رسالت ما به ویژه در حوزه دانشگاهی این است که سناریوهای بسیار بد را مطرح کنیم، چرا که سناریوهای خوشبینانه بیشتر در بخش‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی ارائه می‌شوند که با عموم مردم در ارتباط هستند اما ارائه سناریوهای بدبینانه کار دانشگاهیان است تا تلخی شرایط آینده را با توجه به روندهای موجود نشان دهند. امیدوارم این سناریوهای بدبینانه اتفاق نیفتند و آرزوی همه ما این است که اینگونه نشود.

اینکه چه راهکاری می‌توان برای آینده در نظر گرفت، ما در داخل چند راهکار داریم که شاید اولین آن بازسازی رابطه دولت و ملت باشد. اگر این کار انجام نشود، خیلی آسیب‌ خواهیم دید. این رابطه می‌تواند از طریق انتخابات شوراها، انتخابات مجلس شورای اسلامی و سازوکارهای اینگونه بازسازی شود و نمایندگان واقعی ملت در شوراها و مجلس حضور داشته باشند. مجلسی که در آن بحث‌های جدی انجام شود و مردم به آن افتخار کنند، نه اینکه متأسفانه برخی نمایندگان فعلی، که تعداد ان ها هم زیاد است، باعث شوند وقتی نامشان برده می‌شود، حس خوبی نسبت به سیاست، کشور و آینده نداشته باشیم.

موضوع مهم دیگر اولویت توسعه است. جمهوری اسلامی ایران بدون اولویت توسعه هیچ آینده‌ای نخواهد داشت. دلیلش این است که دنیای امروز بر مدار توسعه اقتصادی است. اولویت توسعه اقتصادی می‌تواند قدرت نظامی را افزایش دهد، رضایت عمومی ایجاد کند و چشم‌انداز امید به آینده را فراهم کند. اگر این اتفاق نیفتد، خیلی خطرناک است. همچنین لازم است درک روشنی از آینده داشته باشیم. به نظر من، آینده کشور با شرایط موجود یعنی سایه جنگ و تحریم برای ۵ تا ۱۰ سال آینده، متاسفانه از روز روشن تر است. اگر این وضعیت به تصمیم‌گیرندگان اصلی کشور، که تصمیمات حیاتی دست آنهاست، نشان داده شود، ممکن است کمک بزرگی باشد تا بازنگری اساسی در بسیاری از مولفه‌ها کمک کند.

باید اهداف جمهوری اسلامی ایران را بر اساس واقعیت‌ها بنیان‌گذاری کنیم

به نظر من، ما باید اهداف جمهوری اسلامی ایران را بر اساس واقعیت‌ها بنیان‌گذاری کنیم. یعنی اهدافی که دست‌یافتنی نیستند، نباید بیهوده برای آن‌ها هزینه کنیم و آنها را در مراتب دورتر بگذاریم. کسی نمی‌گوید این اهداف را حذف کنیم. خیلی از این اهداف امکان پذیر نیست، نه برای جمهوری اسلامی ایران بلکه اگر همه دنیا منهای آمریکا بخواهند آن اهداف را محقق کنند؛ امکان‌پذیر نخواهد بود. در نتیجه باید این اهداف را به مراتب دور تر بیاندازیم و اگر این کار صورت نگیرد کشور آسیب می بیند.

در سطح منطقه‌ای، طبیعتاً ایران باید جذب در منطقه شود و همکاری وسیع و جدی با کشورهای منطقه، مانند ترکیه و عربستان، در پیش بگیرد. نکته مهم این است که باید گروه‌های نیابتی را به دولت‌های محل استقرارشان پیوند دهیم. برای مثال، حزب‌الله باید وارد دولت لبنان شود و تعامل روشن‌تری با دولت این کشور داشته باشد، تا حس جدایی و تفکیک در لبنان وجود نداشته باشد. در مورد حوثی‌ها و عربستان نیز باید تلاش کنیم به صلح برسند، زیرا ادامه وضعیت کنونی به نفع هیچ‌کس نیست؛ نه شیعیان یمن و نه جمهوری اسلامی ایران. در حقیقت، ادامه بحران بیشترین سود را برای اسرائیل خواهد داشت. این موضوع در مورد عراق نیز صادق است. در مورد سوریه، ایران باید رابطه نزدیکی با دولت جدید سوریه داشته باشد، صرف‌نظر از اینکه چه کسی در قدرت است. همین منطق در مورد افغانستان نیز صادق است؛ طالبان قدرت موثر افغانستان است و حذف آن‌ها معلوم نیست چه آینده‌ای خواهد داشت. همان‌طور که پس از خروج شوروی، افغانستان هرگز به ثبات نرسیده است، حذف طالبان نیز مشکل مشابهی ایجاد خواهد کرد. بنابراین، با همین منطق، باید با دولت سوریه همکاری کنیم. اگر بتوانیم روندی را در سطح منطقه‌ای شروع کنیم که نهادگرایی منطقه‌ای مؤثر ایجاد کند، نگرانی‌ها از ایران در کشورهای منطقه کاهش پیدا کرده و زمینه همکاری نهادی مؤثر فراهم می‌شود.

نگاه به شرق به تنهایی نمی‌تواند منافع کشور را تامین کند

سیاست شرق‌گرایی برای ما چالش زیادی ایجاد می‌کند. در دنیای امروز، نمی‌توان فقط روابط با شرق را تنظیم کرد؛ زیرا در چنین شرایطی، برندگان این بازی کشورهای شرقی خواهند بود. نمونه‌های متعدد وجود دارد، اینکه آنها در کنار امارات علیه تمامیت ارضی ایران، بیانیه امضا می نویسند ناشی از این واقعیت است که آنها نگران نیستند که ایران به آن‌ها فشار بیاورد. معتقدند ایران راهی جز روابط با چین و روسیه ندارد. این وضعیت، امکان فرادستی برای آنها و فرودستی برای ایران را ایجاد می‌کند. سیاست شرق‌گرایی هیچ مبنای ژئوپلیتیکی ندارد؛ ژئوپلیتیک ایران مستلزم سیاست چندجانبه‌نگر و موازنه گرا است.

مسئله «غیرامنیتی‌سازی کشور» مهم است. این کار باید انجام شود؛ در غیر این صورت، تمام ظرفیت‌های راهبردی کشور تهی خواهد شد. اکنون اگر نگاه کنید، در کریدورهای بین‌المللی، جایگاه ایران تضعیف شده است و در زنجیره‌های فضای جریانی، جایگاه ایران کاهش یافته است. چشم‌انداز روشنی برای حضور موثر ایران در این زنجیره‌ها وجود ندارد. بنابراین، ما نیاز داریم که عادی‌سازی و غیرامنیتی‌سازی انجام دهیم؛ اگر این کار صورت نگیرد، چشم‌انداز تلخی پیش روی کشور خواهد بود.

درباره روابط با شرق، لازم است تاکید کنم که نقد من به روابط با شرق به معنای نفی روابط با شرق نیست. به هر حال، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در طول ۳۵ سال اخیر، یعنی از سال ۱۹۸۹ به بعد، غیر از روسیه هیچ منبعی برای تامین فناوری نظامی و تسلیحات دفاعی برای ایران وجود نداشته است. از آن زمان، یعنی زمانی که اولین قرارداد همکاری جامع با روسیه با اتحاد جماهیر شوروی منعقد شد (در دوران گورباچف)، این همکاری ادامه پیدا کرده و در دوره‌های بعدی، از جمله دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، تمدید شده است، تا امروز، روسیه تنها منبع تامین تسلیحاتی ایران بوده و فعلاً هیچ جایگزین دیگری برای ایران وجود ندارد. بنابراین، این روابط برای کشور ما از اهمیت و ضرورت برخوردار است.

در زمینه روابط با چین نیز، تقریباً ۴۰ درصد تجارت خارجی ایران با این کشور انجام می‌شود و حذف این ارتباط اصلاً ممکن نیست و هیچ مبنای عقلانی ندارد. بنابراین، روابط شرقی باید تقویت شود و وجود داشته باشد، اما در عین حال باید به توازن برسد. چرا که در حال حاضر این توازن وجود ندارد. اگر مبادلات خارجی ایران را با قاره‌های آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی، اقیانوسیه، آفریقا و اروپا بررسی کنیم، کل تجارت ما با این مناطق تقریباً پنج میلیارد دلار است، یعنی حدود ۹۰ درصد تجارت کشور به سمت کشورهای آسیایی متمرکز شده است. این فی‌نفسه بد نیست، اما نبود تنوع تجاری، آسیب‌زا است.

در چنین شرایطی، ایران به راحتی قابل حذف و انکار خواهد شد و گویی اصلاً وجود ندارد. این روند حذف موضوعی است که فقط با شرق حل و فصل نمی‌شود و نیازمند تنوع بخشی در سیاست خارجی است و این مستلزم بازاندیشی برخی شعارها، اهداف و نگرش‌هاست.

به گزارش ایرنا، چهارمین همایش بین‌المللی مطالعات ایران معاصر روزهای دوشنبه و سه‌شنبه هفته جاری (پنجم و ششم آبان‌ماه) در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد. در این همایش اساتید دانشگاه، دیپلمات‌ها و مقامات کنونی و سابق به بیان دیدگاه‌های خود پیرامون مهمترین موضوعات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی پرداختند. در این نشست همچنین «مجید تخت‌روانچی» معاون سیاسی وزیر امور خارجه و «ابراهیم متقی» استاد دانشگاه تهران درباره ایران و جهان پس از جنگ به سخنرانی پرداختند.

  • منبع خبر : ایرنا